گروهی که 12 ساعت بیوقفه نواخت
جمشید مرادیان از کنسرت موسیقی مدرن "12" گفت
گروه موسیقی "یارآوا" در تاریخ 2012/12/12 با همراهی اکستری بزرگ سازهای خود را کوک کردند و برای 12 ساعت بیوقفه نواختند.
به گزارش خبرنگار بخش موسیقی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، این گروه به رهبری نوید ابیضی، مهدی جلالی و فرشاد شعبانی و براساس طرح و قطعهای از مهدی جلالی کنسرت موسیقی مدرن "12" را به شکلی متفاوت برپا کردند و جمشید مرادیان هنرمند مجسمهساز به همین بهانه در یادداشتی از این اجرا و ویژگیهای آن میگوید.
مرادیان در آغاز این نوشته آورده است: « فصول بی بازگشت تاریخ و اسطوره ی "12.12.12 " یعنی یگانه روز تاریخ بشریت که دیگر هیچ گاه آفتابش سرنخواهد زد، بدست مهدی جلالی و گروهش "یار آوا" به جاودانگی موسیقی گره خورد و اگر از دوران قهرمانی و جاودانگی و شوالیهگری عبور نکرده بودیم، جا داشت این تلاش بر عرصه ی تاریخ بشری ثبت شود و حتی اگر در اینجا و اکنون نبودیم، ملتهای دیگر بر این تلاش هوشمندانه ارجی درخور مینهادند.
مهدی جلالی تاریخ را به چنگ میگیرد و با فراهم کردن گروهی بزرگ از هنرمندان، کاری یگانه میکند. کنسرتی بزرگ نوشته میشود؛ مدرن و معنا گریز. تفکر برانگیز و هیجان آور. گام انتخابی قابلیت انتقال همه جایی دارد.
کلاسیسیم زنده در زمان حال جامعهای سنتی در چنگ توانای سولیستها، عنان مدرنیسم رها در ارکستر را بدست میگیرد و هر آنچه گوناگونی و ضربان تند ارکستر مینوازد، در دستان سولیستهای توانا به بندی ساختارگرا منتهی میگردد و در این تضاد کیبوردها و پیانو، فوگ های باخ را به ذهن متبادر میکنند. غم به گل نشستگی آرزوهای انسان فرهیخته که در اوضاع کنونی میرود تا پایان خود را به پایان سال گره زند.
مرادیان در بخش دیگری از این یادداشت نوشته است: « نگاه کاریزمایی بر اعداد؛ تداخل هشتها و چهارها و دوازدهها، از اعداد آشنایی زدایی میکند و رمز گونگی ایجاد میشود و این ناآشنایی مکاشفه را در برابر مخاطب قرار میدهد. پروسه ی اجرا نیز بیهمتاست؛ رودی جاری که 12 ساعت بر زندگی مخاطب شیرین و مواج و بیپایان میگذرد و سازمانی پیچیده دارد.
گاه که به مداقه مینشینی برای کشف، کشفی که هرگز بدست نمیآید چون وجود ندارد. اما هست، چشم که باز میکنی همه چیز تغییر کرده است. آب دیگر آن آب نیست، بستر شسته شده و توی شنونده هم دیگر تو نیستی.حالا با تلاش باید بدوی تا ضرب آهنگ ناگهان متولد شده را با ضربان قلب خود همساز کنی.
نحوه ی بکارگیری ادوات و آلات و سازها هم هیچ شباهتی به ذهنیتت ندارند و شکل جدید با محتوای خود چنان تنیده شده که هاج و واج برجایت میگذارند.
میمسیس (محاکات) استادانه در جای جای کنسرت بسیاری سرشناسان موسیقی قدیم و جدید ایران و جهان را به تو مینمایانند و با یقین براینکه این اشاره هیچ ربطی به تقلید ندارد.»
این هنرمند مجمسهساز نوشته ی خود را اینگونه پایان داده است:« میزانسنهای در نظر گرفته شده اما داستانی جدا دارند. افرادی مدام در رفت و آمد و جابجایی خود و وسائل اجرا هستند. گروهی ثابت اما متحرکند و گروهی دیگر متحرک و ثابت هستند.
خود رهبر ارکستر هم در حرکت و تغییراست.
از اولین قطعه که توسط مهدی جلالی اجرا میشود تا قطعات واپسین شب، جلالی هم دیگر خودش نیست یا حالا دیگر خودش است و تشخیص این هم به این سادگی بدست نمیآید.
بروز این موسیقی در سرزمین من، نوید پیروزی بر دگمهای این عرصه را همراه دارد، تلاشی متفاوت با جانی تازه که از جانهای جوان سیراب میشود، افکاری نو و رهایی طلب در حصارهای هزاران ساله...»